جستجو
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر، ۱۳۰۳ ش
محتوای نامه به شرح زیر است: اظهار خوشحالی از دریافت نامه مخاطب و سلامتی وی؛ حضور حبیب الله سلطان تا اول جدی در شهر و درخواست از وی برای فرستادن مال برای آوردن گندم از قریه های زاویه و ورقه، از اقداغ ۷۲ من گندم آورده اند ولی بی پولی قیامت کرده است؛ رفتن ناظر نظام به ولایت قبل از رسیدن نامه مخاطب، و دادن نامه به امیر تومان؛ گرفتن وجه طلب مخاطب، گرفتن اعانه از تعدادی طوایف؛ درخواست آقای مقتدر برای تغییر محل ماموریت؛ کارت علیقلی خان از سنندج به اخوی خود؛ سرمای هوا و آمدن برف، شکایت از نداشتن کلفت، و تنبیه یوسف نام که سرکشی کرده بوده؛ دعوت از منتصر سلطان و سرکار علیه، جای مخاطب خالی است که طبل...
-
۳تصویر
نامه از حمیدالسلطان
دو برگ نامه: احتمالا از حمیدالسلطان، درباره دریافت نامه مخاطب و آرزوی توفیق او در عبادات؛ کاسه میرزا علی اصغر خان و دادن آن به خانه اش؛ اجاره زاویه و ورقه، مخاطب او را فریب داده و اجاره نامه را طور دیگری داده که باید به این اختلاف در ملاقات حضوری رسیدگی نمایند؛ درباره سهم ورقه که پانزده خروار معین شده نیز اختلاف وجود دارد؛ تشکر از سرکار علیه عالیه و حاجیه خانم که به یاد او بوده اند و عرض سلام به آنها؛ صورت آقا رضا قلی و گرفتن زردآلو برای خانه نویسنده و مخاطب؛ تولد مولود جدید، از والده صدیقه خواسته از جانب او به همشیره تبریک بگوید؛ خواسته مخاطب نامه ای جداگانه بنویسد و در آن به شدت گرفتن مرض...
-
۱تصویر
نامه منتصرلشکر به عمید لشکر
احتمالا از منتصرلشکر به میرزا ابوتراب عمید لشکر؛ درخصوص بازگشت از مراغه و اقامت کوتاه در قریه زاویه، سپس رفتن به خانه غفورخان و رفتن به راسکان و دیدن آقایان در آنجا؛ هر کس از رفتن شما میشنود بنده را مذمت میکند، یقینا خود شما هم پشیمان شدهاید؛ آرزوی سلامتی و خوشحالی؛ نورچشم مکرم عضمت [عظمت] خانم که آسوده شد خیلی خوب است؛ نگرانی از بابت ننوشتن نامه توسط میرزا محمود خان؛ گرفتن آرد از عطا خان و دادن قبض رسید؛ رفتن محمود خان به خانه سرخاب؛ درباره خرید روغن هم برای خود مخاطب و هم برای خانه نویسنده و گرفتن هزینه آن از زن عمو؛ فرستادن گندم بعد از امن شدن راهها؛ درخواست برای فرستادن یک بسته کاغذ...
-
۱تصویر
نامه منتصرلشکر به عمید لشکر و دیگران
نامه به تاریخ ۲۸ رجب، در سه بخش: ۱- به عمید لشکر، خبر از دریافت نامه بدون تاریخ وی توسط محرم؛ فرستادن گندم از طریق حاجی اسماعیل؛ ابلاغ سلام والده مقامی و نورچشمان بیوک خانم و راضیه خانم و اهل خانه؛ سفارش به قناعت در مصرف کاغذ به دلیل گران شدن کاغذ؛ فرصت نشده برای مخاطب جوراب بخرد، بعد میفرستد؛ درخواست مطالبه پول ملک احمد آباد که توسط حمید خان فروخته شده، عبدالرزاق خان پول و گندم را نفرستاده است و خواسته مطالبی که در صفحه مقابل برای حمید خان و عبدالرزاق خان نوشته به آنان برساند و آنان را روانه شهر کند و اگر نیایند مأمور دیوان برای احضار آنان فرستاده میشود؛ ۲- صفحه مقابل خطاب به حمید خان، و...
-
۱تصویر
نامه منتصرلشکر، ۱۳۳۵ ق
نامه منتصر لشکر خطاب به جناب جلالتمآب نور چشم مکرم مهربانا، که محتوای آن به شرح زیر است: دریافت نامه مخاطب از طریق کاظم رعیت قریه چیبنی و خوشحالی از سلامتی او؛ چای را که مخاطب برای حاجیه خانم سفارش داده بوده به قیمت شش هزار دینار گرفته و با کاظم فرستاده است؛ پیگیری صدور برات غله نعمت الله خان یاور؛ حواله برات مواجب چهارساله سربازان قره بلاغ؛ خواسته اول فهرست وی فرستاده شود تا او نیز حواله را بفرستد؛ با اشاره به حق و حساب خود از مخاطب گلایه کرده که نا مهربانی او موجب تلف شدن اموالش شده است، اگر مخاطب مایل است با عبدالرزاق خان نایب ملاقات کرده صورت غله و حصه نویسنده را معین کنند و سهم پارسال...
-
۲تصویر
نامه منتصر لشکر به عمید لشکر
نامه خطاب به نورچشمی عمید لشکر [میرزا ابوتراب]، با مهر و امضای منتصر لشکر، که محتوای آن به شرح زیر است: اشاره به دریافت نامه مخاطب از طریق مشهدی بیرامعلی؛ صدور براتها در چهاراویماق؛ در خصوص اینکه پول ندارد و اینکه مخاطب به تدبیر نویسنده عمل نکرده و به تبریز رفته است؛ بیست روز تمام در ولی حسن ناخوش بستری بوده؛ دو روز است به احمد آباد آمده، قصد دارد نزد صولة السلطنه رفته و بگوید سرگردان است و محل سکنا ندارد و تبریز هم به جز صدمه ثمری ندارد؛ فرستادن پنج خروار و دو من گندم از ولی حسن و خواسته آن را فروخته کرایه را بدهند و باقی را خرج کنند و گلایه از گرانی کرایه و ارزانی گندم؛ آمدن امینالشرع...
-
۴تصویر
صلح نامه های وراث اسکندر خان، ۱۳۳۳ ق
صلح نامه هایی میان ورثه حاج اسکندر خان سرهنگ صولت السلطان: حاج میر آقا با وکالت همسرش [تاج آمال خانم] (خواهر اسکندر خان)، حبیب الله خان سلطان (برادر اسکندر خان)، و حاجیه بیگم خانم (دختر میرزا عبدالحسین سررشته دار و همسر اسکندر خان): ۱- حاج میر آقا با وکالت از طرف همسرش و حبیب الله خان سلطان یک ثمن [یک هشتم] یک دانگ ملک از جمله شش دانگ قریه بایزید و دانقران را به حاجیه بیگم خانم در عوض مبلغ یک صد و بیست و پنج تومان رایج قران جدید منتقل کرده و صیغه مصالحه به شرط اختیار فسخ جاری شده است؛ ۲- صلح نامه حاج میرآقا (با وکالت از طرف همسرش) و حبیب الله خان سلطان با حاجیه بیگم خانم در خصوص یک پانزده...
-
۳تصویر
صلح نامه های حاجیه بیگم خانم و میرزا ابوتراب عمید لشکر، ۱۳۳۳ ق
صلح نامه های حاجیه بیگم خانم، دختر میرزا عبدالحسین سررشته دار، با میرزا ابوتراب خان عمید لشکر، پسر میرزا فتح الله خان سررشته دار: ۱- انتقال ملک از جمله یک دانگ از جمله شش دانگ قریه زاویه در عوض مبلغ هفتاد و نه تومان و دو هزار پانصد دینار رایج قران امین سلطانی با شرط اختیار فسخ، ۲۰ ربیع الاول ۱۳۳۳ ق؛ ۲- انتقال تمام متروکات خود شامل مواشی، اثاث البیت، لباس های زنانه، طلا آلات، نقود، غلات و غیره به ازای پانزده نبات تبریزی مشروط بر اینکه میرزا ابوتراب خان پس از وفات حاجیه بیگم خانم امور زیر را انجام دهد: حمل جنازه به نجف اشرف، نماز و روزه به مدت سی سال، مخارج تعزیه، رد مظالم، و دادن مبالغی به...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
نامه احتمالا به عمید لشکر، که محتوای آن به شرح زیر است: دادن خبر سلامتی میرزا ابوترابخان سررشته دار و فرستادن عکس او با پست بعدی؛ هفته ای دوبار برای مخاطب نامه نوشته و خبر سلامتی خانواده را ابلاغ کرده اما جواب نامه ها داده نشده است؛ بیکاری خود و شکایت از این موضوع در نامه قبلی؛ در خصوص کتابچه های سواره های مکری و تیولات و جیره و علیق و غیره منتظر جواب است، کتابچه نزد حاجی ناظم دفتر است که می گوید هر گاه عمید لشکر رسوم برات نویسی که بیست و پنج تومان است بفرستد برات را خواهد نوشت؛ رسیدگی به احکام خلیل خان سلطان و غفارخان سلطان؛ قرار پیشکش مخاطب و گرفتن آن از کربلایی نظرعلی بیگ و کربلایی...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
خطاب به عمید لشکر، احتمالا از منتصر لشکر؛ درخصوص دریافت کاغذ و پاکت و براتها و لباس در قریه نظر کهریزی، اظهار خوشحالی از سلامتی خانواده، تقاضای فرستادن برات مواجب بابا خان، درباره علت عدم وصول براتهای پیچی ئیل و وعده وصول براتهای همان سال به زودی؛ مالیات در دست نویسنده است و از این بابت نگرانی وجود ندارد، درباره گرفتن کاغذ غله از شاهزاده، به علت دوری نویسنده از او هنوز موفق به گرفتن نشده؛ سفارش به مخاطب برای ملاقات با محتشم دیوان و بشارتالدوله در تبریز در خصوص محل غلهاش که هشترود است؛ نویسنده در آنجا ملک و دیوان بدهی دارد؛ گرفتن برات برای هشترود، اشاره به تدارکات زمستان و فرستادن یک...